سفرنامه همدان؛ اولین تجربه تنها سفر کردن

به گزارش وبلاگ نت قشم، اولین تجربه برای تنها سفر کردن همواره پر از اشتباهات و تجربیات شیرین خواهد بود. برداشتن اولین گام سفر برای یک دختر تنها پر از دلهره و ترس خواهد بود.

سفرنامه همدان؛ اولین تجربه تنها سفر کردن

هرکسی در یک سنی متوجه می گردد که به چه چیزهایی علاقه دارد و از آن روز سعی می نماید تا اهداف خود را برای تجربه و رسیدن به آن ها برنامه ریزی کند. من هم چند وقتی می گردد که در خودم احساس کردم باید سفر کنم! سفر کردن سرآغاز جهانیی از خاطره ها و تجربه ها است اما تنها سفر کردن شاید کمی متفاوت تر باشد.

با توسعه شبکه های اجتماعی این امکان برای من فراهم شده بود تا بتوانم افرادی که برایم الهام بخش هستند و جهان را سفر می نمایند دنبال کنم تا از تجربیات آن ها مطلع شوم. از آن موقع با تماشا عکس های کوله های گردشگران زن تنها با خودم گفتم حتما من هم روزی آن را تجربه خواهم کرد. در زمستان گذشته به پیشنهاد یکی از دوستانم به شهر همدان دعوت شدم اما سرمای شدید همدان را بهانه کردم و از رفتن این سفر تنها امتناع ورزیدم. حقیقتا از تجربه سفری که بدون همراهی خانواده و دوستانم باشد، می ترسیدم.

این دوست من به بهانه اینکه همدان مرکز گردشگری آسیا در سال 2018 انتخاب شده و بسیار زیبا و تماشای شده است در فروردین ماه من را مجدد به همدان دعوت کرد. اینبار اما ترس خود را کنار گذاشتم و بدون معطلی وسایلی که احتیاج داشتم را برای سفر جمع کردم و برای رفت بلیطی نیز تهیه کردم تا هیچ جوره نتوانم بیخیال سفر شوم.

الان که فکر میکنم خواندن تجربیات دیگر گردشگران زن شاید به قدر تجربه واقعی آن برایم موثر نبود، چراکه بعد از سفرم متوجه شدم که چه اندازه وسایل اضافی با خود برداشته بودم که حتی یکبار هم استفاده نکردم و حمل این بارهای اضافی سنگین برایم واقعا سخت بود. شاید وزن کوله ام به چند کیلویی می رسید. قطعا در این تجربه اولین سفر تنهایی ام اشتباهات زیادی را تجربه کردم.

برای رفت به همدان تصمیم گرفتم صبح زود حرکت نکنم تا خواب کافی داشته باشم و خستگی برایم نماند اما همین تصمیم باعث شد تا رسیدن به همدان تقریبا یک روز کامل را از دست بدهم و به شدت از این تصمیمم پشیمان شدم. حالا میدانم که بهتر از شب قبل از سفر زود بخوابم و بدون بهانه خواب کافی، صبح اول وقت حرکت کنم.

از آنجایی که ترس و استرس فراوانی داشتم در تمام طول جهت در اتوبوس، گارد خاصی نسبت به اطرافیانم داشتم و اگر سعی می کردند که به من نزدیک شوند بدون معطلی با آن ها سخت برخورد می کردم. در اتوبوس رفت، خانم پیر مهربانی چون دید تنها هستم سعی کرد از خوراکی خود به من تعارف کند و سر صحبت را با من باز کند اما احساس کردم که احتیاجی به هم صحبتی ندارم و همین باعث شد این جهت طولانی تا همدان برایم سخت و سخت بگذرد. یکی از اشتباهاتم قطعا همین بود! باید سعی می کردم مردم مختلف را بشناسم و گارد خود را پایین بگذارم تا جهت سفر را برای خودم لذت بخش تر کنم.

برای سفرم بودجه معینی معین نموده بودم و بسیار حساس بودم تا بیشتر از آنچه باید هزینه نکنم. بیشترین هزینه ای که داشتم مربوط به خرید بلیط رفت و برگشتم با اتوبوس بود که بعد از سفرم متوجه شدم در همین امر ساده نیز اشتباهات بسیاری داشتم. از آنجایی که می تماشاد دختر تنهایی هستم و نسبت به نوع اتوبوس ها آشنا نیستم و حتی توجهی ندارم که اتوبوس مستقیم به همدان است یا بین راهی، تقریبا هزینه بسیار زیادی از من می گرفتند. حالا میدانم که بهتر است قبل از خرید بلیط سایت ها را چک کنم، با نوع اتوبوس ها آشنا شوم و به بین راهی بودن اتوبوس نیز توجه کنم تا پول بیشتری پرداخت نکنم.

هنگامی که اتوبوس بین راهی من را در جاده همدان پیاده کرد، اولین چیزی که من را به خود جذب کرد المان بزرگ (Hamedan 2018) بود! تقریبا در بسیاری از نقاط این شهر پوسترها و المان های بسیاری نصب شده بود که به رویداد گردشگری همدان 2018 اشاره می کرد و همدان را به عنوان مرکز گردشگری آسیا معرفی می کرد.

قبل از سفرم فکر میکردم اگر مزاحم دوستم نشوم بهتر باشد اما هرچه که به زمان سفرم نزدیک تر می شدم مطمئن تر می شدم که باید در کنار دوستم اقامت کنم و با او شهر را بگردم. برای اقامت در خوابگاه همین دوستم اقدام کردم و از آنجایی که آدم درونگرا و خجالتی هستم شب اول آشنا شدن با سایر هم خوابگاهیان او به شدت برایم سخت بود. اما آن قدر دخترانی مهربان و صمیمی بودند که این چند شب نگذاشتند به قولی آب در دلم تکان بخورد و میزبانی را در حق من تمام کردند. آنجا بود که شنیدن فرهنگ های مختلف این دختران و آشنایی با سبک زندگی شان برایم به شدت هیجان انگیز و جالب آمد و سعی کردم کمی از خجالت خود را کنار بگذارم و دوستان خوبی برای خودم پیدا کنم.

این سفر برای من سراسر اشتباه اما به شدت خاطره انگیز بود. یکی از دیگر از اشتباهاتم این بود که بدون هیچ دیدی نسبت به تماشای های همدان به این شهر سفر نموده بودم و هنگامی که دوستم از من می پرسید که خب دوست داری کجای همدان را ببینی؟ هیچ جوابی نداشتم و نمی دانستم که واقعا کجای همدان را دلم می خواهد ببینم. به همین علت معین تماشای های همدان را به عهده میزبانم گذاشتم و در این چند روز ما از آرامگاه بوعلی سینا، باباطاهر عریان، آبشار و سنگ نبشته گنجنامه، تپه عباس آباد یا بام همدان، غار علی صدر و میدان امام و راسته بازار قدیم تماشا کردیم.

اولین مکانی که به تماشا آن رفتیم میدان امام بود. همدانی ها می گفتند هرجایی در این شهر گم شدی بگو میدان و سر از اینجا در خواهی آورد چراکه 6 خیابان اصلی همدان به این میدان راه دارد. میدان و خیابان های منتهی به آن سنگ فرش شده بودند و در هر ساعتی از روز شلوغ و پر از تردد بودند. معماری ساختمان های قدیمی اطراف میدان یکی از زیباترین قسمت های این بخش از شهر بود. چندی پیش نیز در این میدان آثاری از دوره مادها پیدا نموده بودند که هم اکنون باستان شناسان در حال آنالیز آن بودند. زمانی قصد داشتم باستان شناس شوم و همین امر کنجکاوی من را به این سایت باستانی تشدید نموده بود و مدام کوشش کردم تا تقریبا هر روز سر از این میدان در بیاوریم تا بتوانم نگاهی به این سایت باستانی داشته باشم. در خیابان های منتهی به این میدان نیز مجسمه هایی نصب شده بود که مردم بسیاری برای عکس گرفتن با آن ها تجمع می کردند.

این دوست من هم اولین تجربه میزبانی اش بود و او هم نسبت به زمان باز بودن جاذبه های همدان اطلاعی نداشت و به همین علت دوباری با درب های بسته آرامگاه ها روبه رو شدیم. اما برای بازدید از غار علی صدر شانس همراه ما بود چراکه صبح زود به آن مکان رفتیم و تقریبا غار خالی بود و تماشا آن همه جایگاه انتظار در غار برای سوار شدن بر قایق ها برایم تقریبا بی معنا بود چراکه حس میکردم غار همواره همین قدر خلوت است اما هنگامی که بعد از چند ساعت هنگام ظهر از غار خارج شدیم با جمعیت انبوهی روبه رو شدیم و آنجا بود که متوجه شدم چرا این همه جایگاه برای بازتماشامایندگان در نظر گرفته اند. غار علی صدر واقعا بی نظیر بود حتی نمی توانم آن را توصیف کنم! بعضی از سنگ ها به شکل های جالبی در این غار فرسایش یافته بودند که باعث شده بود آن ها شبیه به شیر سنگی، مجسمه آزادی، کبوتر آزادی و اشکال دیگری شکل بگیرند و با این نام به گردشگران معرفی شوند.

در کل 4 شب و 3 روز در همدان بودم. این شهر اعجازانگیز آنقدری دلربا و دوست داشتنی بود که نمی توانستم لحظه ای از گشت و گذار در آن دست بکشم و حتی دلم نمیخواست تا به خانه ام بازگردم. در بهار هوای همدان به دشت دلپذیر بود، خنک و بارانی. همین هوا سرسبزی های همدان را دوچندان نموده بود و بازدید از جاده گنجنامه و گذراندن وقت در بام همدان در زیر باران و مه واقعا لذت بخش بود. خریدن سوغاتی نیز دردسرهای فراوانی برایم داشت. آن قدر درگیر زیبایی های این شهر بودم که تا شب آخر فراموش نموده بودم باید سوغاتی نیز تهیه کنم و اصلا نمی دانستم سوغات همدان چیست!

دل کندن از این شهر دوست داشتنی با این هوای دلپذیرش یکی از سخت ترین تصمیماتم بود. این شهر خاطرات بسیار خوبی را برای رقم زد. تجربیات بسیاری به دست آوردم و حالا میدانم که برای سایر سفرهایم چطور باید گام بردارم!

منبع: کجارو

به "سفرنامه همدان؛ اولین تجربه تنها سفر کردن" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سفرنامه همدان؛ اولین تجربه تنها سفر کردن"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید